گل باغ آشنایی |
روم به جای دگر،دل دهم به یار دگرهوای یاردگر دارم ودیار دگربه دیگری دهم این دل که خوار کرده توستچرا که عاشق تو دارد اعتبار دگرمیان ما وتو ناز و نیاز برطرف استبه خود تو نیز بده بعد از این قرار دگرخبردهید به صیاد ما که ما دگر رفتیمبه فکر صید دگر باش و شکار دگر [ یادداشت ثابت - شنبه 92/4/23 ] [ 6:35 عصر ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
هجر خدایا بس است زودوصالی بدهشوق مده این همه یا پرو بالی بدهخوبی خود را بگیراز دلم اندازه ایآینه آورده ام عرض جمالی بدهای دل وحشت گریز این همه دهشت چرافرصت حرفی بجو شرح ملالی بدهازپی یک نیمه جان چند تقاضای نازمی دهم اینک به تو لیک مجالی بده [ یادداشت ثابت - سه شنبه 92/4/12 ] [ 7:33 صبح ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
این زمان یارب مه محمل نشین من کجاستآرزوبخش دل اندوهگین من کجاستجانم از غم بر لب آمد،آه ازاین غم چون کنمباعث خوشحالی جان غمین من کجاستای صبا یاری نما اشک نیاز من ببینرنجه شو بنگر که یار نازنین من کجاستدوراز آن اشوب جان ودل،دگرصبرم نماندآفت صبرو دل و آشوب دین من کجاستمحنت و اندوه هجران کشت چون وحشی مرامایه عیش دل اندوهگین من کجاست [ یادداشت ثابت - شنبه 92/4/2 ] [ 6:20 صبح ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
هرکه یار ماست میل کشتن ما می کندجرم یاران چیست دوران این تقاضا می کندمیکند افشای درد عشق داغ تازه اماین سیه رو دردمندان را چه رسوا می کنداشک هردم پیش مردم آبرویم می بردچون توان گفتن که طفلی با من اینها میکند
[ یادداشت ثابت - سه شنبه 92/3/29 ] [ 10:17 صبح ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/23 ] [ 8:17 عصر ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
ازبرای خاطراغیار خوارم می کنیمن چه کردم اینچنین بی اعتبارم می کنیروزگاری آنچه با من کرد استغنای توگربگویم گریه ها بر روزگارم می کنیگرنمی آیم به سوی بزمت ازشرمندگیستزآن که هردم پیش جمعی شرمسارم می کنیگربدانی حال من گریان شوی بی اختیارای که منع گریه بی اختیارم می کنیگفته ای تدبیرکارت میکنم وحشی منالرفت کاراز دست کی تدبیرکارم می کنی [ یادداشت ثابت - جمعه 92/3/11 ] [ 5:45 عصر ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
یک همدم و همنفس ندارممی میرم و هیچکس ندارمگویند بگیر دامن وصلمی خواهم ودسترس ندارمدارم هوس و نمی دهد دستآن نیست که این هوس ندارمگفتی گله ای زما نداریدارم گله از تو پس ندارم [ یادداشت ثابت - شنبه 92/3/5 ] [ 10:42 صبح ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
در این لحظات زیبا یاد کنیمپدران از دست رفته را با ذکر : [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/3/3 ] [ 9:42 عصر ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
ای یار غلط کردی بایار دگر رفتیازکار خود افتادی درکار دگر رفتیصدبار ببخشودم برتو به تو بنمودمای خویش پسندیده هین بار دگر رفتیگفتم که تویی ماهی با مارچه همراهیای حال غلط کرده با مار دگر رفتیگفتی که تو را یارا در غار نمی بینمآن یار درآن غار است تو غار دگر رفتیچون کم نشود سنگت چون بد نشود رنگتبازار مرادیده بازار دگر رفتی [ یادداشت ثابت - یکشنبه 92/2/30 ] [ 10:40 صبح ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
قومی متفکرند در مذهب و دینقومی به گمان فتاده در راه یقینمی ترسم از آن که بانگ آید روزیکای بیخبران راه نه آن است و نه این---------------------------خیام اگر زباده مستی خوش باشبا ماهرخی اگر نشستی خوش باشچون عاقبت کار جهان نیستی استانگار که نیستی،چو هستی خوش باش----------------------------یک جام شراب صد دل و دین ارزدیک جرعه می،مملکت چین ارزدجز باده لعل نیست در روی زمینتلخی که هزار جان شیرین ارزد [ یادداشت ثابت - شنبه 92/2/29 ] [ 6:45 صبح ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |