گل باغ آشنایی |
آخر ای بیگانه خو نا آشنایی این همهتا به این غایت مروت بی وفایی این همهجسم و جانم را زهم پیوند بگسستی بس استبا ضعیفی همچو من زور آزمایی این همهاستخوانم سوده شد از روی خویشم شرم بادبر زمین از آرزو رخساره سایی این همهوحشی این دریوزه دیدار دولت تا به کیعرض خود بردی چه وضع است این گدایی این همه [ یادداشت ثابت - یکشنبه 92/10/2 ] [ 7:35 صبح ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
سر که نه در راه عزیزان بودبار گرانیست کشیدن به دوش
[ یادداشت ثابت - یکشنبه 92/9/11 ] [ 12:22 عصر ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
زندگی زیباست اما با گذشتیار ما آگه به سر این نگشتمن گذشتم از دل و جان بهراواو دل و جانم گرفت از من گذشت [ یادداشت ثابت - جمعه 92/8/25 ] [ 8:23 عصر ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
ای علی ،ای ارتفاعت تا خدابی نهایت بی کران بی انتهاچیست تفسیر غدیر خم؟علیعشق را مولا عدالت را ولیچون که احمد گفت او نورجلی ستبعد من ای عاشقان مولا علی ست [ یادداشت ثابت - دوشنبه 92/7/30 ] [ 5:24 عصر ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
زشبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشبوصیت میکنم باشید از من باخبر امشبمباشید ای رفیقان امشب دیگر زمن غافلکه از بزم شما خواهیم بردن دردسر امشبمکن دوری خدارا از سر بالینم ای همدمکه من خود را نمی بینم چو شبهای دگر امشب [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/7/26 ] [ 5:8 عصر ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
بلبلی بیدل نوایی می زندباد پیمایی هوایی می زندکس نمی بینم زبیرون سرایو اندرونم مرحبایی می زندآتشی دارم که می سوزد وجودچون بر او باد صبایی می زندگرچه دریا را نمی بیند کنارغرقه حالی دست و پایی می زندمحتسب گو چنگ می خواران بسوزمطرب ما خوش نوایی می زند [ یادداشت ثابت - دوشنبه 92/7/23 ] [ 6:36 صبح ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامتگفتاچکار داری گفتم مها سلامتگفتا که چند رانی گفتم که تا بخوانیگفتا که چند جوشی گفتم که تا قیامت [ یادداشت ثابت - شنبه 92/7/21 ] [ 12:44 عصر ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
آه تا کی زسفر باز نیایی باز آاشتیاق تو مرا سوخت کجایی بازآشده نزدیک که هجران تو مارا بکشدگر همان بر سر خونریزی مایی بازآکرده ای عهد که باز آیی و مارا بکشیوقت آنست که لطفی بنمایی بازآرفتی و باز نمی آیی و من بی توبه جانجان من این همه بی رحم چرایی بازآ [ یادداشت ثابت - یکشنبه 92/7/15 ] [ 4:38 عصر ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
من اندوهگین را قصدجان کردی،نکوکردیرقیبان را به قتلم شادمان کردی،نکو کردیبه کنج کلبه ویران غم نومیدم افکندیمرا باجغد محنت همزبان کردی،نکو کردیشدی از مهربانی دوست با اغیار و بد با منمرا آخر به کام دشمنان کردی نکو کردی [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/7/11 ] [ 7:39 صبح ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
کسی که روی تو بیند نگه به کس نکندزعشق سیر نباشد زعیش بس نکندچنان به پای تو در مردن آرزومندمکه زندگانی خویشم چنان هوس نکندندانمت که اجازت نوشت و فتوا داد؟که خون خلق بریزی،مکن که کس نکنداگرنصیب نبخشی ، نظر دریغ مدارشکر فروش،چنین ظلم بر مگس نکند [ یادداشت ثابت - یکشنبه 92/7/1 ] [ 7:3 صبح ] [ حسن پور ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |